جدول جو
جدول جو

معنی دولت پناه - جستجوی لغت در جدول جو

دولت پناه
(دَ / دُو لَ پَ)
پناه و ملجاء دولت و سلطنت. (ناظم الاطباء). که در پناه بخت و نعمت و اقبال است. که بخت و اقبال پشت و پناه اوست:
که دولت پناها جوانبخت باش
همه ساله با افسر و تخت باش.
نظامی.
یکی سوی دستور دولت پناه
به چشم سیاست نظر کرد شاه.
نظامی.
یاران همنشین همه از هم جدا شدند
ماییم و آستانۀ دولت پناه تو.
حافظ
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دولت خواه
تصویر دولت خواه
خواهان دولت، طرف دار دولت، خیرخواه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دولت خانه
تصویر دولت خانه
خانۀ دولت، بارگاه، کوشک، کاخ سلطنتی
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دُو لَ پَ)
صفت و حالت دولت پناه. پناه دولت بودن:
بدین عقد دولت پناهی کنیم
همان میری و پادشاهی کنیم.
نظامی.
و رجوع به دولت پناه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ لَ نَ / نِ)
خانه دولت و اقبال:
ز دولت خانه این هفت فغفور
سخن را تازه تر کردند منشور.
نظامی.
هر روز... دست اقبال در دولت خانه تازه بر وی می گشاد. (المضافات الی بدایعالازمان ص 2) ، بارگاه و کوشک و خانه. (ناظم الاطباء). دربار. دربار سلطنتی. درگاه. هر خانه و سرای سلطنتی. خانه های مربوط به دربار سلطنتی: و کشیک خانه در دولت خانه را به جهت دیوان وزراء اعظم بنا گذاشته اند. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 6). باید دانست که امراء ایران مطلقاً بردو نوع می باشند:
نوع اول - امراء غیردولتخانه که ایشان را ’امراء سرحد’ می نامند...
نوع دوم - در ذکر امراء در دولت خانه مبارکه که همگی در درگاه جهان پناه شاهی حاضر و هر یک به منصب مختصی سرافراز می باشند. (تذکرهالملوک ص 5). امر و نهی دولت خانه میدان و سمت مطبخ و سمت چهار حوض با قاپوچیان دیوان... و امر و نهی ایشان با عالیجاه ایشیک آقاسی باشی دیوان اعلی است. (تذکرهالملوک ص 28).
- دولت خانه خاص، سرای سلطنتی. (ناظم الاطباء) : چون دولت خانه خاص بازگردید قرار نشستن و مجال بودن نداشت. (ترجمه محاسن اصفهان ص 94).
- دولت خانه سلطان، دربار سلطنتی. دربار شاهنشاهی. کاخ پادشاهی:
چه شادیها کند رضوان اگر سلطان دهد فرمان
که رو بنشین به دربانی به دولت خانه سلطان.
مختاری غزنوی.
، دولت منزل. دولت سرای. تعبیری در زبان ادب که با مخاطب بجای خانه گویند، فردا به دولت خانه شما می آیم. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دُو لَ نَ / نِ)
مرکز دهستان دولت خانه بخش حومه شهرستان قوچان. واقع در24هزارگزی باختر قوچان دارای 287 تن سکنه است. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دُو لَ نَ / نِ)
نامی است که اتابک ابوبکر پس از تصرف جزیره کیش بدان جزیره داد ودر تمام دورۀ استیلای اتابکان فارس نام متداول کیش دولت خانه بوده است. (یادداشت مؤلف). رجوع به قیس وکیش و نیز نزهه القلوب مقالۀ سوم ص 120 و 136 شود
لغت نامه دهخدا
(دَ/ دُو لَ شَ / شِ)
که سلطه و شکوه و جلال دارد. که دولت و بخت قرین دارد. خوشبخت:
شنیدستم که دولت پیشه ای بود
که با یوسف رخیش اندیشه ای بود.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دَ لَ)
دهی است از دهستان پیرتاج شهرستان بیجار. واقع در 24هزارگزی شمال خاوری بیجار. راه آن مالرو است. و در تابستان از سیدان اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَ پَ)
آتشگیر. (آنندراج). کلبتین و انبر. (ناظم الاطباء) ، دستکش. (ناظم الاطباء) : ختاع، دست پناهها. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دولت خواه
تصویر دولت خواه
بهی خواه کشور خواه
فرهنگ لغت هوشیار